دلم عجیب برای این وبلاگک! تنگ شده است!
ولی نه بیشتر از اول مهرهای دوران دبستانم!
اگر برگشتن به آن زمان ممکن نیست،
برگشتن به اینجا که ممکن ست...
---------------------------------------
البته فکر نکنم آرزوی همسرم رو برآورده کنم و اینجا چارتا چیز مفید برای ملت بنویسم! باز هم اغلب دفترخاطرات مجازی ست برای خودم!
--------------------------------------
بله! داشتم میگفتم... هر فصلی از زندگی زیبایی خودش رو داره و هیچ کدام جای دیگری رو نمیگیره. گرچه فصل جوانی قطعا با شکوه ست و بحمدلله دوران خوبی رو دارم تجربه میکنم ولی گاهی بدجوری حال و هوای آدم عوض میشه... حتی شاید یه برگ زرد خشکیده افتاده از درخت لحظاتی آدم رو از همه چی جدا کنه و ببره به سالهای دور... واقعا که چه سال های خوبی بود... یادش به خیر...
پ ن: ولی خودمانیم! پادشاه فصل ها هم یک طرف! انارش یک طرف!
کلمات کلیدی: