سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سپارنده دانش نزد غیر اهل آن، مانند آویزنده گوهر و مروارید و طلا برگردن خوکان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
✿ ❀ رنگ های دنیای من ❀ ✿
 
ولی نعمت

 

ولی نعمت یعنی هرچه داریم به سبب اوست،  و امروز در سایه سار او نشسته ایم و بد همسایه ای هستیم و اما او... خدایا... سالهای سال نعمت همجواریش را نصیبم نمودی و قدر ندانستم، هرگاه از او دور می شوم می فهمم که کجا بودم، اما بازهم برمی گردم و در شعاع الطافش قرار میگیرم و بازهم غافل می گردم...

هر چند حال و روز زمین و زمان بــد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگــر به آخر خــــط هم رســــیده ای
آنجا برای عشـــــق شروعی مجدد است


آقا جان... آمدم تا نگاه مضطربم را به تمنایی دیرین، نذر نگاهت کنم اگر قبول تو افتد.
آمدم تا دیدگان خسته‌ام را گره بزنم به مشبک‌های آن ضریح ستبر نقره فام
و در تموج عطر گل یخ، آهویی رمیده و گریخته باشم  به تمنای ترحمی...
آمدم به خاکروبی سنگفرش صحن‌های تو در توی دارالشفایت،
اما نه با شاخه‌های ریحان نیشابوریان
که به مژه‌های ناقابل خویش
و با سیل اشکی که ماهیان تشنه‌ی نگاهم را از پس روزگار دراز عطش در یافته است.
آقاجان!
پسر فاطمه!
دلشکسته‌ام، و تو حدیث شکستگی بیش از همه می‌دانی.
در مانده‌ام و تویی آن طبیب دوّار که درمان درد درماندگان به انبان داری.
اسیر سرعت آخر الزّمانم و اینک به تمنای لختی آرامش آمده‌ام.
ای فرزند موسی بن جعفر! آمده‌ام به تمنا...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مدادرنگی 89/11/10:: 3:55 عصر     |     () نظر
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها