سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با رغبت به آنچه نزد خداوند است، با اودوستی کن [امام علی علیه السلام]
✿ ❀ رنگ های دنیای من ❀ ✿
 
ماه مهر و درس مهر
مهر رسیده است. همه دارند می روند مدرسه با یک کیف پر از شادی.
همه دارند باسواد می شوند. پس من چی؟
پس کِی مرا در مدرسه ی محبتت نام نویسی می کنی؟
مگر تقصیر من است که عقب افتاده ام و مدام و پشت هم ،هِی در امتحان ورودی اش رد می شوم؟
تازگی ها  که دست و پا شکسته یک الفبایی از عشقت آموخته ام، کار من شده حسرت خوردن به حال آن هایی که دانش آموز تو اند و در زندگی خوب درس پس می دهند.
دفتر دلم را ببین...
تا کی بگذارم جلوی خودم و نگاه کنم صفحاتی را که از بس ورق خوردند گوشه هایش چروک و تا خورده شدند اما هنوز سرمشقی ندارند؟
بوی مهر که می آید باید از دور،  پشت همان درخت کهنسال آرزو،  پنهان شوم و زل بزنم به آن هایی که به سوی مدرسه ی مهر تو می دوند...
بگذار بیایم تا تعلیم ببینم هجی کردن کلمه ی "بابای دلواپس" را.
بگذار بنشینم پای درس دادنت و یادم دهی "قدر شناسی" را.
بگذار یاد بگیرم چگونه از دریچه ی نگاه تو به دنیا بنگرم.
بگذار پای درس تو باشم. تو صحبت کنی و من یک دل سیر محو تماشایت شوم.
تو بگویی و من غرق صدای گوش نوازت گردم.
آه که چه زیباست به امضای تو و از درس تو "بیست" گرفتن و بعد هم شنیدن صدای قشنگت در حالی که با یک لبخند ملیح همراه است: آفرین فرزندم!
و بعد هم سنگینی لطیفی را بر سرت احساس کنی. دستی که همه ی محبت را چون سنجاق سری به موهایت می نشاند.
رویایم را محقق می سازی؟؟؟
***

اگر هنوز آدم نشده ام

آدمیزاد که هستم

من هم گاهی دل تنگ می شوم...



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مدادرنگی 89/7/6:: 11:20 صبح     |     () نظر
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها